روزمره گی، عین مردن است حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو ! زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن ! هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش ! توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟! بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده ! لباس های رنگی بپوش ! آب نبات چوبی لیس بزن ! نوزاد فامیل رو بغل کن ! عکسات رو با لبخند بگیر ! بستنی قیفی لیس بزن ! زیر جمله های قشنگ یه کتاب خط بکش ! به کوچیکتر ها سلام کن ! تلفن رو بردار و به دوست های قدیمیت زنگ بزن ! برو دریا، شنا کن ! هفت تا سنگ بنداز تو دریا و هفت تا آرزو کن ! به آسمون و ستاره ها نگاه کن ! چای بخور، برای دیگران هم چای دم کن ! جوراب های رنگی بپوش ! خواب ببین ! شعر بگو ! خاطرات قشنگ رو بنویس ! بالا بلندی، وسطی بازی کن ! قاصدک ها رو بگیر و آرزو کن و فوتشون کن ! خواب بد دیدی بپر، حتما یه لیوان آب بخور ! باغ وحش برو، شهربازی، چرخ و فلک سوار شو ! جمعه ها به کوه برو، هر جاش که خسته شدی، یه ذره دیگه ادامه بده ! نون خامه ای بخر و با لذت بخور ! قبل خواب کارای روزت رو مرور کن ! هیچ وقت خودت رو به مردن نزن ! نفس های عمیق بکش ! به دردو دل دیگران با دقت گوش بده ! سوار تاکسی شدی بلند سلام کن ! چون ... هر جا وایستی، مردی ! زنده باش، زندگی کن ! برای زنده موندن از داشته هات غافل نشو ! قدر همشون رو بدون، بگذار زندگی از اینکه تو زنده ای، به خودش ببالد ! و تو با نشاطی که به زندگیت می دهی، می توانی زنگار روزمره گی را از جانت بزدایی ...
و در آخر : بدان که روزمره گی، عین مردن است !
+نوشته شده در یکشنبه 91/9/19ساعت 5:40 عصرتوسط ماه و مهتاب | نظرات ( )
|